به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «
تفتان ما»، شهید علیرضا غلامی، چهارم تیرماه ۱۳۳۹، در روستای نرمال از توابع شهرستان زابل به دنیا آمد. پدرش ابراهیم، کشاورز بود و مادرش سکینه نام داشت. تا پایان دوره متوسطه در رشته انسانی درس خواند و دیپلم گرفت. معلم بود. سال ۱۳۶۲ ازدواج کرد و صاحب یک پسر و یک دختر شد. از سوی بسیج به جبهه رفت. دوازدهم بهمنماه ۱۳۶۵، در شلمچه به شهادت رسید. پیکرش مدتها در منطقه بر جا ماند و سال ۱۳۷۴ پس از تفحص، در گلزار شهدای روستای لوتک تابعه شهرستان زادگاهش به خاک سپرده شد.
بسم الله الرحمن الرحیم
«اشهدان لا اله الا الله اشهد ان محمداً رسول الله اشهد ان علیاً ولی الله».
مازنـده بــه آنـیـم کـه آرام نگیریم
موجیم که آسودگی ما عدم ماست
اولاً سلام به محضر مبارک بقیه الله الاعظم مهدی موعود (عجلالله تعالی فرجه الشریف) و سلام بر اسطوره ایثار و مقاومت و ایمان حضرت امام امت رادمردی که در عصرمان چون سدی پولادین و کوهی استوار با حمایت امتی مقاوم با اتکال به خداوند متعال در مقابل ابرجنایتکاران ایستادگی نموده و مینماید. من از خودم چیزی ندارم بگویم در مقابل این پیرمردها و بچههای ۱۴ - ۱۵ساله، که هر کدام یک رزمنده، دلاور و جنگجویی هستند که بیپروا در میدان نبرد با کفر میجنگند. بنده بنا به مسئولیتی که در مقابل خون شهیدان و اسلام عزیز داشتم، جهت حفظ دستاوردهای انقلاب اسلامی رهسپار جبهه شدم و این راه را آگاهانه و باکمالمیل و رغبت انتخاب نمودم. همه میدانیم جوانان ما با اتکال به خدای بزرگ آگاهانه راهشان را انتخاب میکنند. خوشا به حال آنان که جز راه خدا راهی ندارند و چه سعادتمندند، شهدا راهی را انتخاب نمودهاند که همان «فزت و رب الکعبه» میباشد، انشاءالله خدا روزی همه افراد آرزومند گرداند.
خدایا مرا از بلای غرور و خودخواهی نجات ده تا حقایق وجود را ببینم و جمال زیبای تو را مشاهده کنم. خدایا من ضعیفم، ناچیزم، معصیت کارم، ناتوانم. خدایا از تو عاجزانه میخواهم هنگامی که با دشمن روبرو میشوم، دنیای فریبکار و فریبنده را در دل من به فراموشی بسپار و وسوسههای شورانگیز مال دنیا و زن و فرزند را از لوح ضمیرم مصفا گردان، تا در آن لحظه جز به خودت به کسی نیندیشم و بدون هیچگونه سستی و ضعفی بر دشمن زبون بتازم.
خدایا حال که لحظاتی تا شهادت شاید نمانده باشد و بهسوی تو میآیم مرا در جوار رحمت خودت سکنی ده. خدایا تو شاهد باش که این راه را کورکورانه انتخاب ننمودهام و برای رضای تو قصد جهاد نمودم. امید آن دارم از گناهانم چشمپوشی، همانگونه که تابهحال سرپوشی بر آنها نهادهای و مرا رسوا نساختهای از تو میخواهم مرا در آن دنیا در حضور پیامبر و ائمه معصومین و شهدای رسوا و شرمنده نکنی. خدایا در شب اول قبر علی (ع) و اولادش را به فریادم برسان. خدایا تو میدانی من از مرگ نمیترسم و اشتیاق رسیدن به لقائت را آرزو دارم. زیرا من امانتی بودم که این امانت را خودت ودیعه نمودهای. از تو میخواهم مرا مشمول رحمت خداوندیات قراردهی، شهادت برای من و خانوادهام و تمام ملت مبارز ایران عزت و افتخار ابدی است که بنده هیچگاه لذت و حلاوت و طعم شیرین آن را به سالها زندگی پست دنیوی عوض نمیکنم.
عجیب است حال انسانهایی که میدانند که میمیرند و میدانند در پای میز محاکمه به بند کشیده خواهند شد، اما بازنشستهاند و دست رویهم گذاشتهاند و اصلاً به فکر عاقبت خود نیستند، شما فکر میکنید چند سال میتوانید در این دنیای فانی زندگی کنید و این دنیای پر زرقوبرق تا کی میتواند شما را گول بزند، یکلحظه به خودتان بیندیشید، فکر کنید، الان شما را در قبر میگذارند، چی دارید که با خودتان ببرید. اگر عمل صالح دارید، خوشا به حالتان و گرنه مصیبت است بر کسی که اعمال نیک نداشته باشد. خدایا خالصانه از تو میخواهم مرا از وسوسههای شوم و پلید شیطان و نفس امّاره حتی در لحظه مرگ محفوظ بدار. خدایا مرا مورد رحمت خود قرار ده.
همکاران عزیز دوستان گرامی از شما میخواهم به احترام خون شهیدان از امام و انقلاب اسلامی دفاع کنید، چون فردا دیر است و هیچ عذری از شما پذیرفته نخواهد شد. از صمیم قلب امام را دوست بدارید و به ندای پیامبرگونهاش لبیکگویید. رهسپار جبهههای نبرد شوید و از اسلام و شرافت مسلمین دفاع کنید.
خدایا فرزندان عزیزم را به تو میسپارم که زیر سایه الطاف بیکرانت آنها را از انحراف و کجیها محفوظ بداری. فرزندان عزیزم مصطفی و فاطمه خوبم ای عزیزانی که در روز اعزام معصومانه به چهرهام نگاه میکردید و با بیان کودکانهتان بدرقهام مینمودید، خدا پشتیبان و نگهدارتان است.
پدر و مادر عزیزم، ای کسانی که پارهجگرتان را ازدستدادهاید. اندوهناک و غمگین نباشید، چون خدا با ماست و پیروزی اسلام نزدیک است و خوشحال باشید که الان شما هم جزء خانواده شهدا شدهاید. صبر را پیشه خود سازید که خون شهیدانتان به هدر نخواهد رفت.
در پایان از کلیه دوستان، آشنایان، پدر و مادرم، پدر و مادر همسرم، برادران و خواهرانم و همسر فداکار و دلسوزم حلالیت میطلبم. ضمناً مرا در روستایم لوتک دفن کنید. حتیالمقدور محلی مناسب برای شهیدان در نظر گرفته شود و از دفن شهدا بهصورت متفرق و جدا خودداری نمایید. هیچ اشکالی ندارد که این مکان کمی دورتر از قبرستان روستا باشد. اگر امکان داشت این کار را حتماً انجام دهید و نام مناسبی از طریق بنیاد شهید بر آنجا گذاشته شود. خدا یار و نگهدارتان باد.
انتهای خبر/
https://asrehamoon.ir/vdcbffb80rhbwfp.uiur.html