۰

امروز خورشید از مسجد امام حسین(ع) طلوع کرد

حضرت آیت الله خامنه ای که معمولا در تشییع فرماندهان شهید حضور پیدا می‌کند امروز در یک اقدام کم سابقه خود را برای بدرقه سرباز کوچکش رساند و خانواده او را تسکین داد.
امروز خورشید از مسجد امام حسین(ع) طلوع کرد
به گزارش سرویس باشهداتفتان ما

سالها پای روضه اباعبدالله(ع) نشسته ایم و با مداحی مداحان و شنیدن روایت ظلمی که به خاندان پیامبر در روز عاشورا شده است، سعی می‌کنیم در ذهن خود تجسم کنیم مصیبت آن روز را. اما آیا واقعا می‌شود این همه قساوت را تجسم کرد؟ آیا می‌شود مسلمانی بنشیند و ببیند که مخدره مکرمه جلیله حضرت حیدر را به اسارت ببرند و معجر از سرش بکشند؟ آیا می شود مسلمانی بشنود که کودک شش ماهه ای را تنها به خاطر تشنه بودن شهید کنند و سر از بدنش جدا کنند؟ نه! نمی‌شود. اگر مسلمان که نه؛ انسان باشی هم نمی توانی طاقت بیاوری. حتی اگر 1400 سال هم از روز واقعه بگذرد هر سال بر سر و سینه می زنی و با یادآوری اش فریاد بر‌می‌آوری که خدایا ای کاش من بودم و این شجره طیبه را مددی می رساندم.
امروز عرصه شناخت راست و دروغ است؛ امروز مرد و نامرد از هم تمییز داده می‌شوند و امروز معلوم می‌شود چه کسانی بهر همرنگ شدن با جماعت فریاد یا حسین(ع) و یا زینب(س) سر می‌دهند؟
شش سال پیش وقتی جنگ سوریه آغاز شد و سربازانی از ممالک مختلف خود را برای دفاع از حرم حضرت زینب(س) به این دیار رساندند می دانستند که اکنون وقت رفتن است که اگر نروند تاریخی که آنها سالها به خاطرش بر سر و صورت زده بودند دوباره تکرار خواهد شد و آیا قلب شیعیان هنوز گنجایش تحمل چنین داغ و بی حرمتی را به خاندان پیامبر تاب خواهد آورد؟
مدافعان حرف خیلی زودتر از مردم عادی جامعه خود بیدار شدند و دانستند بند پوتین را باید آنقدر محکم ببندند که هیچ اما و اگری مانند اینکه جنگ در کشوری دیگر است به ما چه؟، پایشان را برای هجرت و نبرد با تکفیر سست نکند.
بسیاری از آنها در غم غربتی مثال زدنی به شهادت رسیدند بدون اینکه حتی بتوان به دلایلی محل شهادتشان را بر مزارشان حک کرد. کم‌کم گذشت و تازه بعد از شهادت می توانستیم نام بعضی از آنها را در رسانه ها منتشر کنیم آنهم بدون پرداختن به خبر و سر و صدا. این همه مظلومیت دل آدم را به درد می‌آورد و از طرفی خوشایند بود که هنوز هم هستند این آدمها. 
مدافعان حرم؛رفته رفته مردم با این اتیکت زیبا آشنا شدند. حالا دیگر کوچه پس کوچه های شهرمان بیشتر به نام و عکس این شهدا مزین می‌شود و سر در خانه ها دوباره مانند دهه شصت می‌نویسند: پسرم شهادتت مبارک!
نام مهاجران سرزمین شام دیگر پس از حدود چهار سال بر سر زبانها افتاد و نسیم دفاع مقدس به صورت کسانی می‌خورد که آن ایام تنها برایشان روایت شده بود. اما جاهلان و دشمنانی هم مثل همیشه بودند و هستند که دهان به گزافه بگشایند. «یکی می‌گفت آنها برای پول می روند، دیگری می‌گفت اگر بروند ارتقا درجه می‌گیرند، یکی دیگر می گفت جنگ در سرزمین دیگر به ما چه؟ یکی دیگر می‌گفت اینها جوانند و سرشار از هیجان، یکبار بروند ببینید توپ و خون واقعی است می ترسند و بر می گردند.» اما گوش فرزندان حضرت روح الله(س) به این گزافه گویی ها و حرافی ها بدهکار نبود و نیست.
اگر چه خون پاک آنها خود حجتی است برای راه حقی که قدم در آن می‌گذارند اما امروز برگ زرین دیگری از طرف این اولیای خدا در زمانه خود رو شد. امروز تشییع با شکوه مردی بود که همه دیدند بعد از اسارت هم هیجانی که گزافه گویان می‌گفتند از سرش نیفتاد و نگاهش زمانی که در دست تکفیری ملعون اسیر شده بود فریاد می زد مرگ اگر مرد است گو نزد من آی... و این گونه بود که محسن بر دستان ملت خود در حالی تشییع می شد که سر به بدن نداشت و دستانش نیز نتوانستند خاک سوریه را رها کنند.
صبح امروز خانواده شهید حججی که به تازگی انتظارشان به پایان رسیده و پیکر عربا عربای پسر خود را در آغوش کشیدند جانشان حلاوتی دیگر گرفت و صبحشان درخشان تر از صبح های دیگر آغاز شد. امروز خورشید از مسجد امام حسین(ع) مقابل دیدگان خانواده محسن طلوع کرد و آنها توانستند مراد خود را از نزدیک ببینند و دلی سبک کنند.
مقام عظمای ولایت که مومنین چشم‌هایشان همه در غیبت حجت خدا بر صراط مستقیمی است که او قدم می‌گذارد، خود را در کنار تابوت محسن رساند و بوسه ای نثار فرزند سبکبال خود کرد که سالها با لبیک به او جوانی اش را در راه سربازی او گذاشته بود.
حضرت آیت الله خامنه ای که معمولا در تشییع فرماندهان شهید حضور پیدا می‌کند امروز در یک اقدام کم سابقه خود را برای بدرقه سرباز کوچکش رساند و خانواده او را تسکین داد.
این مراسم با شور و شعور فراوان مردم برگزار شد هر چند خیلی ها هنوز در جهل خود باقی خواهند ماند و دست از اراجیف گویی بر نخواهند داشت و بسیاری هم با قلم زدن هرگونه که زورشان برسد می‌خواهند عقده‌های سیاسی خود را سر این پاکان روزگار هزار رنگ دربیاورند اما تنها می توان در وصف حال آنان گفت: «صد چراغ دارد و بی راهه می‌رود/ بگذار تا بیافتد و بیند سزای خویش» و هیچ صدایی بدون پاسخ باقی نخواهند ماند.
خدا عاقبت همه ما را ختم به خیر بگرداند.
انتهای پیام/
شنبه ۲۲ مهر ۱۳۹۶ ساعت ۱۴:۳۸
کد مطلب: 441787
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *