به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «تفتان ما»، شهید غلامرضا علی دادی، یکم آبان ۱۳۴۵، در روستای طایفه صیاد از توابع شهرستان زابل چشم به جهان گشود. پدرش دامداری میکرد و مادرش فاطمه نام داشت. دانشآموز سوم متوسطه در رشته انسانی بود. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. بیستم اسفند ۱۳۶۴، در فاو عراق بر اثر اصابت ترکش به سرودست، شهید شد. پیکر وی را در گلزار شهدای شهرستان زادگاهش به خاک سپردند.
بسمالله الرحمن الرحیم
به نام الله پاسدار حرمت خون شهیدان.
با درود و سلام به یگانه منجی عالم بشریت و نایب بر حقش امامزمان (عج) و خمینی بتشکن رهبر کبیر انقلاب ما. سالها بود که علاقمند بودم تا همراه دیگر رزمندگان عازم جبهههای نبرد حق علیه باطل شوم تا اینکه موفق شدم حالا ثبتنام کنم از این که توفیق ثبتنام برای اعزام به جبهه پیدا کردم خیلی خوشحالم و خدا را شکر میگویم.
امت حزبالله من به شما پیشنهاد میکنم که دست از رهبری انقلاب برندارید و او را تنها نگذارید او هم سنگر همه ما در صحنههای انقلاب بود دشمن قصد ازبینبردن قوانین اسلام را دارد و به همین خاطر به کشور ما حمله کرده تا اسلام ما را از ما بگیرد و برگرداند همان رژیم ستم شاهی سابق را برای ما. واجب است که دفاع کنیم از جمهوری اسلامی کـه بهترین و کمنظیرترین رژیم دنیاست، به دنیا هم زیاد وابسته نباشید، چون دنیا انسان را فریب میدهد. از شهادت نترسید که بهترین ارمغان برای انسان است سخنی با شما پدر و مادر عزیزم.
پدرم: میدانم برایم زحمات فراوان کشیدهای آن زمانی که کوچک بودم آرزو داشتی که روزی مردی بزرگ بشوم و در کنار تو باشم، اما امروز از شهیدشدن من ناراحتی. مـن خواهش میکنم از این شهادت من رنجیدهخاطر نشوید که این به خیر ماست.
مادرم: تو هم برایم زحمات فراوان کشیدی چه شبهایی که نخوابیدی تا کودک تو با آرامش بخوابد و تو مرا از شیر خود پروریدی و این شیر پاک تو امروز ثمر داده و من ثمرۀ او هستم اگر شهید شوم بر سروصورت نزنید که خداوند از این کردار خوش ندارد و من هم دوست ندارم در شهادت من کسی خود را ناراحت کند، به ضد انقلاب نشان دهید که از شهادت من ناراحت نیستید.
و شما ای دانشآموزان و ای دوستان و آشنایان من. من زندگی دنیا را انتخاب نکردم تا در آن بیاسایم و چند روزی خوش باشم. در تمام طول عمرم رضای خدای را از همه بالاتر میدانستم. من هم مثل هزاران ایرانی وظیفه خود دانستم که بروم از میهن خود و از اسلام خود دفاع کنم. تقاضایم از شما عزیزان این است که اسلحه گرم مرا زمین نیندازید تا سرد شود. همانطور که من اسلحه همرزمم را نگذاشتم سرد شود. رفتن به جبهههای نبرد حق برای همه ما چه کوچک و چه بزرگ لازم است. شما باید به فرمان رهبـر لبیک بگویید که او رهبر به حق شماست.
و تمام خواهران مسلمان:
پیامم به خواهرانم این است که حجاب اسلامی را رعایت کنند و لباس رزمشان لباس عفتشان هم باشد و همواره مدافع امام و انقلاب باشند و اگر نمیتوانند در جبههها بجنگند در پشتجبهه. جبههها را یاری کنند و نسبت به مصیبتها و مشکلات صبور باشند و تو ای برادرم راهم را ادامه بده و نگذار اسلحه گرمم سرد شود. در پایان از همه شما عزیزان حلالیت میطلبم و آرزوی توفیق برای شما مینمایم.
انتهای خبر/ https://asrehamoon.ir/vdcjhxevhuqeovz.fsfu.html
جمعه ۳۰ آبان ۱۴۰۴ ساعت ۰۰:۳۰