۰

روایتی جذاب و شنیدنی از زندگی شاعر شوریده/ معتمدی از پس خیام برآمد!

اپرای خیام از برخی جهات اثری متفاوت و رو به جلو در کارنامه غریب‌پور به حساب می‌آید، خصوصا پس از دو اپرای پیشین یعنی «حافط» و «سعدی» که آنچنان که توقع می‌رفت نتوانستند خاطره اپرای مولانا را زنده کنند.
روایتی جذاب و شنیدنی از زندگی شاعر شوریده/ معتمدی از پس خیام برآمد!
به گزارش سرویس فرهنگي تفتان ما،پس از گذشت بیش از یک دهه از فعالیت های مستمر و بی وقفه گروه عروسکی آران می توان این گروه هنری را یکی از منسجم ترین گروه های هنری نمایشی در کشور نامید که جایگاهی جهانی نیز دارند، این گروه به سرپرستی بهروز غریب پور در مقام کارگردان، نویسنده و پژوهشگر آخرین اثر خود را به نام اپرای خیام ارایه کرده است. تالار فردوسی شب گذشته میزبان اولین اجرای این اپرای عروسکی بود.
اپرای خیام پس از اپراهای مولانا، حافظ و سعدی اپرایی عروسکی است که به طور مستقل و مشخص به یکی از شعرای نامدارو بزرگ ایران زمین می پردازد و زندگی این شاعر روایتگر خط اصلی اپرا است. غریب پور پیش از این به واسطه برخی آثار شعرای بزرگ نیز به داستان های آنان نظیر لیلی و مجنون پرداخته است و نیز آثار نمایشی کلاسیکی همچون مکبث هم در کارنامه این کارگردان شاخص به چشم می خورد.
اپرای خیام اما از برخی جهات اثری متفاوت و رو به جلو در کارنامه غریب پور به حساب می آید، خصوصا پس از دو اپرای پیشین یعنی حافط و سعدی که آنچنان که توقع می رفت نتوانستند خاطره اپرای مولانا را زنده کنند.
اپرای خیام با فرمی کاملا آوانگارد و انتزاعی از لحاظ فرم روایت در آثار غریب پور به شیوه کلاسیک آغاز می شود. با هجوم هواپیماهای نازی و قیل و قال های حاصل از جنگ جهانی دوم و ارتش آلمان نازی، چیزی که مخاطب را در همان ابتدای اثر میخکوب می کند و از تصور ذهنی اش در رابطه با اپرای خیام کاملا دور می سازد، در این میان موسیقی پر حجم و توانمند امیر بهزاد در افتتاحیه نمایش نیز این حس را تشدید می کند، چراکه فضای موسیقی دور از قائده کلاسیک موسیقی ایرانی است و فرمی کاملا تصویری و در خدمت نمایش و فرم دارد.
با شنیده شدن صدای قوی و پر طنین محمد معتمدی و حضور عروسک خیام بر روی صحنه حباب جنگ نازی ها می شکند و روح ایرانی و تاریخ ایران زمین صحنه را تسخیر می کند. اما با حضور موسیقی و پدال ارکستر فرم اثر دوپاره نمی شود و صحنه ها یکی یکی در هم غلت می خورند.
آوازها غالبا از آثار خیام و هم عصران اوست اما کما فی السابق از شاعران دیگر نیز جسته گریخته در کلام شخصیت ها می آید و اکثر پیوندهای صحنه و بازی های میانی مربوط به نوشته های آهنگین خود غریپ پور  است که در عین حال یک دستی اشعار غالب را نیز بر هم نمی زند. بحر طویل ها و منولوگ ها و تک بیت ها طوری کنار مثنوی ها و دوبیتی ها می نشیند که گویی اپرا حاصل قلم شاعران هم عصر خیام یا خود اوست.
صحنه پردازی ها به غایت برتر از آثار پیشین غریب پور است. فرم و محتوا هر دو دستاوردهای جدیدی دارند که به نوبه ی خود برای کارگردانی شصت و اندی ساله حرکتی جسورانه و ساختار شکن به حساب می آیند، رفته رفته حضور راهبان مسیحی و کشیشان و نیز سربازان آلمانی توجیه خود را در داستان و فرم به دست می آورند. اشاره به ویرانی جنگ در تمام ادوار تاریخ بشر و در همه جای جهان و نیز دیکتاتوری و تبعیض نژاد و دیگر مؤلفه هایی که حکومت صباح را هرچه بیشتر به آنچه هیتلر قصد بنا کردنش در تمام جهان داشت را در ضمیر داستان نشان می دهد.
به وقایع هم عصر خیام هر چند کوتاه نگاهی شده است تا نشانی مختصر باشد برای آنان که کمتر خیام و زندگانی اش و دوره تاریخی اش را می شناسند. جنگ های صلیبی، شورش سلجوقیان، فتح قلعه الموت، قدرت گیری باطنیان و تشکیل دولت اسماعیلیه نزاری توسط حسن صباح همه در متن اپرا حضور دارند بی آنکه هیچ یک نبض داستان را از دستان خیام با آن شوریدگی و سر مستی و در عین حال عقلانیتش بگیرند.
محمد معتمدی با صدایی پخته تر و هشیارتر از اپرای سعدی می خواند و گرمی صدایش در قامت شیدایی و فیلسوفانه خیام بهتر نشسته است. طراحی های آواز که حاصل تفکر و تجربه اسحاق انور است نشان از تسلط او بر متن و شخصیت خیام و کلامش دارد کما اینکه در بروشور اثر نیز نام او در جایگاه ویرایشگر متن هم آمده.
طنین صدای معتمدی از بم ترین کوک صدای او آغاز می شود و در صحنه های اوج نمایش به اوج خود می رسد که بسیار متبحرانه و تکنیکی و در عین حال پر شور و سرمستانه اجرا شده است.
اما آنچه در آمیزش موسیقی و آوای آواگران به خصوص محمد معتمدی حس می شود برتری آواز از موسیقی و تنظیم های ارکستر است، هرچند در اولین شب اجرای اپرا تنظیم سیستم های صوتی برای لول کردن صدای آواز با موسیقی به تکمیل نرسیده است اما می توان فهمید که امیر بهزاد جوان هنوز جای قد کشیدن و بهتر شدن دارد و معتمدی تازه به پختگی رسیده است که در شأنیت خوانش نقش هایی چون خیام و سعدی و حافظ است. با این وجود حضور آهنگسازی جوان همچون امیر بهزاد بعد از همکاری های مستمر غریب پور با بهزاد عبدی به جای خود مغتنم و دلپذیر است و نیز جوانگرایی غریب پور را نشان می دهد که اجازه می دهد تا نامی جوان در کنار نام او که موی سپید کرده هنر و نمایش است قامت کشد.
اِلمان ها و عناصر تصویری جایگاه ویژه ای در روایت اپرای خیام دارند، نمادها و نشانه ها که برآمده از دوبیتی های فیلسوفانه و رندانه خیام است در جای جای پرده های نمایشی به کمک روایت اشعار و موسیقی آمده و داستان گویی غریب پور را منحصر به خودش می کند. کوزه های شکسته، سیاره های آتشین کوچک و بزرگ، نمادهای منجمی و آینه که در چندین صحنه به صورت مفهومی انتزاعی و روایی به کار گرفته می شود در بهترین نقاط نمایش در متن و صحنه نمود می کنند.
از آوانسن استفاده مطلوب می شود و تک خوانی های اثرگذار از لحاظ روایی و تک بیت ها در زیر نور متمرکز در آوانسن خوانده می شود. عمق میدان نیز که با برخی چراغ های گردان پر شده  صحنه چند متری کوچک تالار فردوسی را به سالن اپرای وین بدل می کند، همچنین  آینه ای محدب که با بالا و پایین رفتن در صحنه و ایجاد اعوجاج و عمق کاذب صحنه را عمیق تر و با شکوه تر جلوه می دهد زبردستی کارگردان را در صحنه پردازی و تسلط بر ابزار نمایشی و حس نمایشی مخاطب و برداشتش از صحنه نشان می دهد که حاصل نیم قرن تجربه حرفه ای بر روی صحنه است.
اما از لحاظ محتوایی باید گفت خیام در اپرای غریب پور خیام شاعر است و به جنبه های علمی او کمتر پرداخت شده است که البته دلیل قانع کننده ای برای پرداخت به این وجه از زندگی خیام نیز می توان متصور شد و آن همه فهم بودن، جذابیت هنر و ادبیات، شهره بودن اشعار و دوبیتی های خیام و جنس تصویری تر آن است همچنین فلسفه ای که مستتر در ابیات و شخصیت غالب بر آن روایت می شود. مشخصا خیام را نیز در سراسر جهان بیشتر به واسطه دو بیتی های فیلسوفانه اش می شناسند، اما شاید در برخی صحنه ها می طلبید تا وجوهی کمتر دیده شده از خیام را به بهانه حضورش در اپرایی با چنین عظمت ببینیم.
به دوره اجتماعی و تاریخی خیام نیز بهای زیادی داده شده است که گویی بی منظور با نگاه اجتماعی و تاریخی کارگردان در عصر حاضر نیز نبوده است. جهالت دینی، تعصب و کج روی در دین که سر خط های داستان صباح و باطنیون است، گویی حکومت نو ظهور داعش و تفکراتی از این دست را که بر همه زمینه های فرهنگی، سیاسی و اجتماعی دوران ما سایه افکنده در نظر تماشاگر زنده می کند و این حقیقت بزرگ را که تاریخ در هر زمان تکرار می شود!
در تاریخ آمده حسن صباح، خواجه نظام الملک طوسی و خیام که در تاریخ به سه یار دبستانی شهره هستند در دوران کودکی قراری با یکدیگر می گذارند که هر کس زودتر از دیگری به منسبی مهم رسید به دو دیگر یاری رسانده و دست آنان را بگیرد. از این سه خواجه نظام الملک در دولت سلجوقی زودتر پا گرفته و حتی پای صباح را به حکومت و حکومتیان باز می کند و مقرری نیز به میل خود خیام که دل زده از حکومت و ولایت داری بوده است برایش برقرار می سازد، اما دست زمانه و طمع قدرت و جهل کشنده، خواجه را به دست حسن صباح می کشد تا درسی دیگر بر درس های کتاب ناتمام تاریخ افزوده شود.
صحنه هایی که از جنایات و ترورهای صباح در صحنه روایت می شود با حضور بازیگر رئال مرد در قامت یک دیو بلند قامت، بسیار اثرگذار و وهم آور از کار درآمده است و حجم شرارت و عصیان دوران را نشان می دهد. اما حضور خیام علی رغم وجودش در بطن حکومت در کنار خواجه نظام الملک و نیز بر حسب حضور او به عنوان منجم و ستاره شناس دربار سلجوقی کمتر بر پایه کنش است. خیام در عالم گوشه گیری خود زندگی می کند، می خواند و سماع می کند و با یاران موافقش به گفتگو می پردازد.
صحنه های رویارویی خیام با شاگردش جابر و نیز خودش در آینه از فراموش نشدنی ترین صحنه های اپراهای غریب پور به شمار می روند. معتمدی با خوانش دو نقش خیام در صحنه، یکی خود او و دیگر روح پرسشگر و شکاکش که از آیینه بیرون می آید و سر گفتگو را با خیام باز می کند اوج قدرت آواز خوانی معتمدی را به رخ می کشد. زیبایی که هم حس و حال آوازی اصیل را داراست هم بداعت آوازخوانی در نقش یک فیلسوف بر روی صحنه اپرا، ضمن اینکه دو نقش با آنکه یکی هستند هیچ گاه در آواز هم فرو نمی روند و از لحاظ فرم در خواندن و گام آوازی کاملا قابل تمیز از یکدیگر هستند.
در انتها باید اذعان داشت اپرای خیام حرکتی رو به جلو برای هنرمندان و شخصیت های اثرگذار این گروه هنری به حساب می آید، و با آنکه برای عام مردم و حتی دنبال کنندگان این گونه آثار، تمامیت اثر قابل فهم از لحاظ جزئیات داستان پردازی و شخصیت های ریز و درشت و گاها بی نام و نشان داستان نیست اما در ادامه روند روبه جلوی شیوه نو و بدیع روایتگری غریب پور در اپراهای هشت گانه اوست. فهم شعر، آگاهی از تاریخ ایران و شخصیت های تاریخی ادبی و مشاهیر گویی به پیش نیازهایی در ذهن تماشاگران اپراهای غریب پور تبدیل شده اند که خود پله ای برای قد کشیدن فرهنگ عامه به حساب می آیند.
انتهای پیام/
دوشنبه ۲۶ تير ۱۳۹۶ ساعت ۱۴:۳۷
کد مطلب: 440172
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *