۰

رهبر انقلاب: سرنوشت اسلام به این جنگ وابسته است/فشار شما جمهوری اسلامی را پیروز خواهد کرد

ساعت 00:18، محسن رضایی یک پیام بسیار مهم به جزیره مخابره کرد. ظاهراً، این پیام را آقای هاشمی ساعت 00:17 از سوی امام خمینی[ره] به جبهه آورده بود.
رهبر انقلاب: سرنوشت اسلام به این جنگ وابسته است/فشار شما جمهوری اسلامی را پیروز خواهد کرد
به گزارش سرویس باشهداتفتان ما

عملیات خیبر یکی از بزرگ ترین و ابتکاری ترین عملیاتهای دوران جنگ هشت ساله است. این عملیات با هدف تصرف بصره، طراحی و در منطقه هورالهویزه، که عراق انتظار حمله از آنجا را نداشت، انجام شد. طراحان نظامی برای اجرای عملیات دو محور مستقل از هورالهویزه و زید در نظر گرفتند. مأموریت اجرای عملیات در محور هور بر عهده قرارگاه نجف (سپاه) و در محور زید، بر عهدهِ قرارگاه کربلا (ارتش) بود. در محور هور، پنج هدف العزیر، القرنه، جزایر مجنون جنوبی و شمالی، نشوه و طلائیه برای عملیات تعیین شد.
قرارگاه نصر نیز با هدف تصرف و تثبیت محور العزیر، قرارگاه حدید با هدف تصرف و تثبیت محور القرنه، قرارگاه حنین با هدف تصرف و تثبیت جزیرهِ جنوبی و نیمه شرقی و شمال جزیره شمالی و الحاق با محور طلائیه، قرارگاه فتح با هدف شکستن خط پر مانع طلائیه و الحاق با قرارگاه حنین و قرارگاه بدر با هدف تصرف نیمهِ غربی جزیره جنوبی و پل نشوه وارد عمل شدند.
گزارشی که در اینجا می آید، به عملیات یگانهای سپاه در جزایر شمالی و جنوبی، به ویژه قرارگاه بدر می پردازد و در واقع، قسمتی از عملیات بزرگ خیبر را گزارش می کند.
این گزارش چند روز پس از پایان عملیات از سوی آقای سید ابوالفضل موسوی راوی مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ در قرارگاه بدر به رشتهِ تحریر درآمده است. نوشتهِ ایشان بسیار طولانی بود که برای چاپ در فصلنامه قسمتهایی از آن حذف و با علامت [...] مشخص شده است.
همچنین، مطالب و جملات آن تا اندازه ای که به اصل محتوا لطمه نزند، ویرایش و روان شده است. ضمن گرامی داشت یاد و خاطره شهیدان گران قدر عملیات خیبر قسمت چهارم و پایانی گزارش آن تقدیم می شود.
                                                 ****
پاتک دشمن در روز چهارم
روز 6 اسفند ماه، دشمن جا پای لازم را برای انجام یک پاتک بزرگ آماده کرد، به این نحو که خود را به دو پل شحیطاط و سه راهی و کانال انتهای جزیرهِ جنوبی رساند. از طرف دیگر، به دلیل آنکه آن شب عملیات انجام نشد، روز 7 اسفند ماه، بهترین فرصت برای پاتک عراق بود.
دشمن از ساعت 00:4 صبح، روز 7 اسفند ماه اجرای آتش سنگین توپخانه، خمپاره و تانک را آغاز کرد. به دلیل سکوت شب، صدای انفجار گلوله ها چندین برابر به گوش می رسید و ترس بیشتری را باعث می شد. در این زمان، تیپ 65 نیروی مخصوص عراق به همراه یک گردان تانک از تیپ 16 زرهی از دو مسیر کانال با قایق و از خشکی با تانک به جزیرهِ جنوبی حمله کردند. فشار اصلی تانکها بر نیروهای مستقر در پل شهید باکری (شحیطاط) و سه راهی بود و آنها توانستند ساعت 00:6 صبح، روی پل مزبور بیایند. سه تانک روی سه راهی و سه تانک روی پل شحیطاط مرتب از پشت بچه های پدافند کننده از لشکر17 را در حد فاصل سه راهی تا پل شهید باکری هدف قرار می دادند. از طرف دیگر، نیروهای مخصوص تیپ 65 دشمن با قایق از کانال احداثی صویب گذشته و از نزدیکی موضع نیروهای ایرانی سربرآوردند. بر اثر آتش شدید دشمن، که از هر سه طرف خط بین سه راهی و پل شحیطاط را می کوبید، نیروهای لشکر17 ناچار به عقب نشینی شدند. ساعت 02:8 صبح، مهدی باکری اعلام کرد دشمن با تانک از پل شهید باکری عبور کرده است و بچه ها تا خاکریزی، که دیشب به فاصلهِ سیصد متری پل شهید باکری زده بودند، عقب نشستند. ساعت 10:8 صبح، نیروی پیاده دشمن از سه راهی پیشروی کرد و کم کم، کانال بین سه راهی و پل شهید باکری را می گرفت. از ساعت 40:8، آتش عراق شدیدتر شد و تانکها و نیروی پیاده اش در جزیره پخش شدند و هرلحظه جلوتر می آمدند.
در این زمان، احمد غلامپور به خط نزد مهدی باکری و احمد کاظمی آمد و برای مقابله با پاتک عراق قرار شد یک گروهان از لشکر نجف از سمت سیل بند غربی حرکت و از پشت به دشمن بزند. همچنین، با یک دستگاه بلدوزر از کنار پیچ جاده وسط جزیره جنوبی به سمت سیل بند شرقی خاکریز زدند که پس از یکی، دو ساعت، دو دستگاه دیگر از طرف لشکر علی بن ابی طالب(ع) به کمک آن آمد، اما به دلیل باتلاقی بودن زمین، اتصال خاکریز به سیل بند شرقی مشکل بود. دشمن که ظاهراًَ، حرکت دستگاههای مهندسی را دیده بود، آتش خود را روی این خط سنگین تر کرد و حدود ساعت 00:9 صبح می خواست با استفاده از موشک هلی کوپتر و موشک مالیوتکا این دستگاهها را هدف قرار دهد.
گسترده شدن تانکها در جنوب جزیره از راه دور کاملاً مشاهده می شد، شلیک گلوله های مستقیم تانکها باعث شد تا فرماندهانی که لب خاکریز نشسته بودند، پایین بیایند و در کانال کنار جاده بروند. نیروهایی که از دیروز درخط و زیر آتش شدید دشمن بودند، به تدریج به عقب می آمدند. بدین ترتیب، کم کم ، خط خالی شد. آتش سنگین دشمن تا ساعت 00:10 صبح ادامه داشت، اما حضور و حمله نیروهای تازه نفس تیپ سیدالشهدا، که به کمک لشکر 17 رفته بودند و گروهانی از لشکر نجف که روی سیل بند غربی رفته و به پل شهید باکری نزدیک شده بود، همراه با انهدام چند دستگاه تانک عراقی و مقاومت تمامی رزمندگان در خط و کشتن تعدادی از نیروهای بعثی باعث شد تا دشمن از ساعت 30:10 صبح به بعد، از شدت آتش خود بکاهد و تا حدی آرام بگیرد.
بنابراین، این مرحله از پاتک دشمن در همین جا پایان یافت. تیپ 65 نیروی مخصوص با تحمل تعدادی کشته و مجروح دیگر طاقت پیشروی نداشت و همان جا، منتظر آمدن نیروی کمکی ماند، اما آتش توپخانه و خمپاره و تانک دشمن قطع نشد و به طور ممتد ادامه یافت.
ساعت 00:11 صبح، فرمانده لشکر 17 علی بن ابی طالب(ع) خبر دلگرم کننده ای داد: «بچه ها مقاومت می کنند و وضع تقریباً خوب شده است». ساعت 30:11 صبح، برادران بشر دوست، غلامپور، عزیز جعفری، باکری، دانایی فر و ... دوباره گرد هم آمدند تا برای دفع این حمله و ادامه عملیات تصمیم گیری کنند، اما از آنجا که وضع دشمن مشخص نبود، نتوانستند طرح مانوری تهیه کنند. اندکی پس از ظهر، باردیگر، دشمن آتش خود را سنگین تر کرد و با قدرت بیشتری بر موضع خودی فشار آورد. در این مرحله، باقی مانده نیروهای تیپ 65 نیروی مخصوص و یک گردان تانک حذیفه از تیپ 16 زرهی عراق از پل شهید باکری و جادهِ وسط جزیرهِ جنوبی حمله کردند و تیپ 501 نیز از سه راهی و از شرق جزیرهِ جنوبی وارد و حرکت خود را بر روی سیل بند شرقی آغاز کرد. آتش دشمن آن قدر سنگین بود که به بچه ها فرصت نمی داد تا مقابل آنها بایستند. البته، دلیل مقاومت عراقیها این بود که ما اصلاً روی سر آنها آتش سنگین نداشتیم، حتی دوشکا هم نبود تا نیروهای پیاده اش را بترساند و تهدید کند.
مرحلهِ دوم پاتک عراق با قوت و نیروی بیشتر و حجم آتش سنگین تری آغاز شد، طوری که فرماندهان نگران شدند. بچه های لشکر 17 از روی سیل بند شرقی حدود دو کیلومتر عقب آمدند و آخرین افراد لشکر عاشورا و نجف نیز خاکریز سیصد متری را ترک کردند و تیپ 16 زرهی عراق تماماً، به جزیره وارد شد و همچنان، به پیشروی خود ادامه داد. ساعت 30:13، غلامعلی رشید اطلاع داد که عراق می خواهد با حرکت در جنوب جزیره جنوبی شما را سرگرم و از شمال جزیرهِ جنوبی هلی برن کند. با شنیدن این خبر همه به دنبال جلوگیری از این اقدام دشمن رفتند. عزیز جعفری رفت تا یک گردان از لشکر حضرت رسول(ص) را آماده کند تا ضلع شمالی و ضلع غربی جزیرهِ جنوبی به سمت شمال را بپوشاند. فرماندهان دو قرارگاه بدر و نجف هم راه افتادند تا پدافندهایی که در جزیره متفرق بودند، به آن ضلع ببرند. سرانجام، ضلع شمالی و غربی جزیرهِ جنوبی پوشانده شد. هلی کوپترهای دشمن که برای شناسایی آمده بودند، در آن منطقه، دیده شدند، اما دشمن از هلی برن استفاده نکرد؛ زیرا، پیشروی آنها از راه زمین همین طور ادامه داشت.
تمامی فرماندهان ناراحت و غمگین بودند و کار مهمی از دستشان بر نمی آمد و باید منتظر می ماندند تا شب فرا رسد. نیروهای لشکر 31 عاشورا به پشت خاکریزی که روز نخست زده بودند، آمدند و نیروهای لشکر 17 علی بن ابی طالب(ع) هم حدود پنج کیلومتر از سه راهی عقب نشستند و نیروهای دشمن در دو طرف جاده در دشت جزیرهِ جنوبی پخش شدند، اما زمین منطقه اجازهِ مانور به تانکهای او را نمی داد.
ساعت 00:17 سه فروند هلی کوپتر ایرانی کبری تحت فرماندهی یک هلی کوپتر تی 24 به جزیرهِ جنوبی آمدند و به سمت پل شحیطاط رفتند و طی چندبار رفت و برگشت، شش دستگاه تانک عراقی را منهدم کردند. در این هنگام، آتش گرفتن تانکها و بلند شدن دود از آنها قوتی در رزمندگان ایجاد و روحیه دشمنان را تضعیف کرد. اگر این حرکت هلی کوپترها که بسیار به جا و جالب و مؤثر بود، تداوم می یافت، احتمالاً، دشمن با خطر بیشتری روبه رو می شد.
آتش دشمن از ساعت 30:16 به بعد، خیلی سبک تر شد و با نزدیک شدن غروب، آنها دست از پیشروی برداشتند. عراقیها تانکهای خود را که در دشت پخش بودند، به داخل جزیره عقب کشیدند تا آنها را برای ادامهِ پاتک سازمان دهی کنند و نیروهای پیاده شان را جلو آوردند و روی سیل بندها و جاده مستقر کردند. در این روز، دشمن توانست روی سیل بند شرقی حدود پنج کیلومتر پیشروی کند، در ضمن، روی جاده هم به پیچ آن نزدیک شده بود، اما روی سیل بند غربی زیاد جلو نرفته بود و بچه ها، تنها سه کیلومتر عقب نشینی کرده بودند.
شب پنجم عملیات پاک سازی جزایر مجنون و مقابله با پاتکهای عراق (عملیات در شب پنجم)
در طرح عملیات شب پنجم، دو قرارگاه حنین و بدر برای عملیات در نظر گرفته شد. قرارگاه حنین موظف بود با دو تیپ سیدالشهدا(ع) و لشکر27 حضرت رسول(ص) (احتیاط) نیمهِ غربی جزیرهِ جنوبی را پاک سازی و ضمن گرفتن سه راهی، روی سیل بند جنوبی حرکت کنند تا به پل شهید حمید باکری نزدیک شوند و در آنجا، در سمت چپ جادهِ وسط جزیرهِ جنوبی با لشکر نجف و عاشورا الحاق کنند در قرارگاه بدر نیز، لشکر نجف باید با دو گردان و عاشورا با یک گردان عمل کنند. قرار شد یک گردان از آنها روی سیل بند غربی به سمت پل شهید باکری حرکت کند و گردان دیگر روی جادهِ وسط جزیرهِ جنوبی حرکت و خود را به پل شهید باکری رساند و سرپل بگیرد و در آنجا، با تیپ سیدالشهدا(ع) الحاق کنند [...].
نیروهای لشکر عاشورا نیم ساعت پس از حرکت در ساعت 30:21 با نیروهای عراق درگیر شدند. نیروهای عراقی که با تیپ 16 زرهی و 501 پیاده و 56 مختلط به جزیره جنوبی وارد شده بودند، می خواستند در همین شب، راه تدارکاتی نیروهای ایرانی را از شرق جزیره قطع کنند(1) که در ساعت 00:21 شب، با حرکت نیروهای اسلام و در ساعت 30:21، با عملیات رزمندگان روبه رو شدند [...]. بلافاصله، فرمانده تیپ 16 عراق دستور داد که به هر نحو ممکن، باید جلوی رزمندگان را بگیرند. از آنجا که نیروهای لشکر عاشورا زودتر و از روی جادهِ وسط جزیره درگیری را آغاز کرده بودند، نیروهای دشمن به رغم مقاومت شدید، گیج شده و نمی دانستند چه کار کنند، اما دستور فرمانده تیپ 16 آنها را به مقاومت وادار کرد.(2)
آتش دشمن روی جادهِ وسط جزیره، همان جایی که نیروهای لشکر 31 عاشورا درگیری را زودتر آغاز کرده بودند، سنگین بود. آغاز درگیری سه گردان تیپ سیدالشهدا(ع) از هر سه محور تا ساعت 00:24 طول کشید. دشمن روی جادهِ وسط جزیره از خود مقاومت شدیدی نشان می داد، طوری که کم کم، فرماندهان لشکرهای عاشورا و نجف ناامید شدند تا اینکه ساعت 25:12، از قرارگاه نجف خبر دلگرم کننده ای به جزیره مخابره و اعلام شد لشکر 27 حضرت رسول(ص) توانسته است، خط خود را بشکند و شما هم تلاش خود را مضاعف کنید. غلامپور مرتب با مهدی باکری و احمد کاظمی تماس می گرفت و یادآور می شد که آنها نیز نیروهای خود را حرکت دهند. این گونه تماسها تا بعد از 00:2 نصف شب هم ادامه داشت. تا ساعت 10:1 بامداد، گردانهای نجف هنوز وارد عمل نشده بودند و در این ساعت، یکی از گردانهای لشکر نجف اعلام کرد که گردان علی اصغر علامت بدهد تا او هم بتواند خود را به محل درگیری برساند. محور تیپ سیدالشهدا(ع) و وضع مناسبی داشت، آنها بیست دستگاه تانک را منهدم کرده و با سه گردان عمل کننده به طور هماهنگ، با قدرت به سه راهی نزدیک شده بودند. غلامپور به عزیز جعفری گفت که به تیپ سیدالشهدا(ع) فشار بیاورد و به سمت راست بپیچد تا لشکرهای عاشورا و نجف را کمک کند. با بیدار شدن احمد کاظمی از خواب و هدایت گردانهایش یکی از دو گردان لشکر نجف از روی سیل بند غربی و دیگری از سمت راست جاده حرکت کردند، اما از آنجا که از طرف چپ جاده، یعنی طرف گردان علی اصغر تیر می خوردند، باز هم متوقف شدند؛ بنابراین، قرار شد که بین سه گردان با هم هماهنگی لازم ایجاد شود.
 
طی بحثهایی که در قرارگاه حنین صورت گرفت، قرار شد تا از گردان تانک مالک اشتر لشکر حضرت رسول(ص) استفاده و از سه راهی تا پل شحیطاط را پاک سازی کنند و در آنجا، با لشکرهای عاشورا و نجف الحاق کنند. برای این کار نیروهای گردان مالک اشتر ساعت 00:3 بامداد نسبت به مأموریت جدیدشان توجیه شدند. در همین شب، لشکر 31 عاشورا توانست با سه دستگاه لودر و بلدوزر خاکریزی را که از صبح مشغول زدن آن بودند، تکمیل کند و آن را از جادهِ وسط جزیره به باتلاق سیل بند شرقی برساند. ساعت 20:3 بامداد، فرمانده تیپ سیدالشهدا(ع)، اعلام کرد که گردانهایش از سه راهی گذشته اند. قرارگاه نجف پس از ابلاغ این خبر به فرمانده لشکر 8 نجف از ایشان خواست که حتماً، پل را بگیرند و وقتی به پل رسیدند، آن را منهدم کنند. یک گردان لشکر نجف که از خط میانی حرکت می کرد، بر شدت درگیری خود افزود و با وجود مقاومت شدید دشمن، خط آنها شکسته شد. یکی از اسیران می گفت رزمندگان تا ساعت 00:4 بامداد، سه بار به ما حمله کردند که توانستیم مقاومت کنیم، اما از ساعت 00:4 بامداد به بعد، دیگر خط ما شکسته شد.
ساعت 05:4 بامداد، یکی از گردانهای تیپ سیدالشهدا(ع) اعلام کرد: «دشمن از طریق پل شهید باکری در حال فرار است، جلوی او را بگیرید. گردان طاهری که از روی سیل بند غربی حرکت می کرد، حدود یک کیلومتری پل متوقف شده بود؛ زیرا، از سمت چپ تیر می خورد. گردان مرادی هم در سه کیلومتری پل روی جاده متوقف شده بود که غلامپور گفت یک گروهانش را به سمت راست، یعنی غرب حرکت دهد و به سمت سیل بند غربی برود تا به گردان طاهری برسند. پس از آنکه تیپ سیدالشهدا(ع) در سمت شرق جزیره فشار زیادی روی دشمن آورد و آنها را مجبور به فرار کرد. احمد کاظمی و گردانهایش مجدداً، فشار آوردند و این بار، با قدرت بیشتری وارد عمل شدند. گردان مرادی نیز به شدت با دشمن روی جاده درگیر شد (30:4 بامداد) و احمد کاظمی گردان طاهری را سر و سامان داد. گردانهای نجف و عاشورا نیز با هم هماهنگ شدند و فشار هماهنگی در سمت غرب جزیره آوردند که به فرار دشمن منجر شد [...]. بچه های گردان طاهری عراقیها را تعقیب کردند و با انهدام شش دستگاه تانک آنها، روحیهِ بیشتری گرفتند. ساعت 41:5 بامداد، گردان طاهری به پل شهید باکری رسید و پل را بست. ساعت 50:5 بامداد، نیز برادر احمد کاظمی با وجود مجروح شدن، برای گرفتن سرپل به خط و به پل شهید باکری رفت.
از طرف دیگر، گردان تانک لشکر حضرت رسول(ص) که ساعت 10:4 بامداد، حرکت کرده بود، به سه راهی رسید و از آنجا به سمت پل شهید باکری حرکت کرد، اما راهنمایی نداشت که قرار شد خود راه را ادامه دهند [...].
ساعت 20:6 صبح، گردان مرادی به خاکریز سیصد متری پل رسید و بچه های طاهری از پل گذشتند و به شهرک بعد از پل رسیدند که قرار شد آنجا را منهدم کنند و یک سرپل مناسب بگیرند. بدین ترتیب، از همه طرف، فشار زیادی بر عراقیها وارد آمد، طوری که حدود چهارده دستگاه تانک دشمن در داخل جزیره ماندند و راه فرار نداشتند. در ساعت 40:6 صبح تانکهای عراقی به سمت پل رفتند، اما هنگامی که پل را بسته دیدند، به داخل جزیره برگشتند؛ موضوعی که ترس و وحشت نیروهای خودی را در پی داشت. بدین ترتیب، نیروهای گردان مرادی نتوانستند از روی جاده به پل برسند. در همین هنگام، مرتب از جزیره تماس گرفته می شد که برای زدن تانکها هلی کوپتر کبری بفرستید. وضع تیپ سیدالشهدا(ع) روی سیل بند شرقی و سه راهی و دشت خوب بود، اما تا جاده وسط جزیره نیامده بود و در منطقه ای هم که گردان تانک لشکر27 رفته بود، دشمن پاک سازی نشده بود.
1) دومین پاتک سنگین دشمن 8 اسفند ماه
پاتک دشمن از ساعت 45:6 صبح با آتش سنگین توپخانه و خمپاره آغاز شد و تیپ 30 زرهی از لشکر6 با حدود صد تانک از پشت جزیره به سمت پل شحیطاط حرکت کرد و به چهارده دستگاه تانک باقی مانده در داخل جزیره هم گفتند تا آنها آنجا را شلوغ کنند. با روشن شدن هوا حملات هوایی دشمن نیز آغاز شد و هواپیماها مکرر جزیره را بمباران می کردند. فشار تانکها روی پل شهید باکری زیاد شد تا اینکه ساعت 20:7 صبح، لشکر 8 نجف اعلام کرد: «دشمن قصد دارد پل را از ما پس بگیرد و تانکهایش روی پل بیاید، اما داخل نشده است و تانکهایی که در جزیره مانده بین ما و تیپ سیدالشهدا(ع) است و آنها با آتش خود، بچه ها را اذیت می کنند». همچنین، لشکر نجف اعلام کرد: «ما احتیاج به نیرو داریم تا مقابل پاتک بایستیم که به او امید دادند گردان مالک اشتر نزدیک شماست و با او الحاق کنید». این عمل هرگز صورت نگرفت؛ زیرا، گردان تانک حضرت رسول(ص) در جنوب شرقی جزیره به دلیل توجیه نبودن فرماندهان گروهان و نداشتن راهنما سرگردان بود.
آتش دشمن در خط اول، در انتهای جزیرهِ جنوبی سنگین بود و از نیروها تلفات می گرفت، اما آتش دشمن روی عقبهِ ما زیاد سنگین نبود. ساعت 15:8 صبح بچه ها از پل عقب آمدند و پل بین ما و دشمن قرار گرفت و نیروهایی که قرار بود پل را منهدم کنند، نتوانستند زیرا:
1) آن دو نفری که از طرف قرارگاه نجف برای تخریب پل آمده بودند شهید شدند؛
2) افراد تخریبچی لشکر نجف هم شهید شده بودند؛ 3) مهمات لازم برای انهدام آن پل در دست نبود.
در همین حین، خبر ناگوار دیگری دادند و گفتند فرمانده گردان مالک برادر کارور شهید شده اند.
در ساعت 40:80 صبح، تحت فشار آتش شدید دشمن نیروها از خاکریز سیصد متری عقب نشستند و به پشت خاکریزی که تا پل، یک کیلومتر فاصله دارد، آمدند و همان جا مستقر شدند.
نیروهای عراقی این بار زیاد به جزیره داخل نشدند و تنها چند دستگاه تانک از پل گذشتند و به تانکهای داخل جزیره پیوستند. در این زمینه، فرمانده قرارگاه بدر گفت: «لشکر 6 عراق از قوی ترین لشکرهایی است که تیپ 16 زرهی آن دیشب در پاتک منهدم شد و تیپ 25 آن هم رفته شلمچه و تیپ 30 زرهی آن هم الان، پشت پل شهید باکری با صد دستگاه تانک در حال پاتک است؛ بنابراین، عراق می بیند که اگر این تیپ را نیز به جزایر وارد کند، به علت آنکه حالت قیف دارد، دوباره منهدم می شود و لشکر 6 از هم می پاشد، دشمن طرح ریزی می کند که چه کاری انجام دهد؛ بنابراین، نیروها و تانکهای خود را داخل جزیره نمی آورد.
هواپیماهای عراقی هر چند دقیقه یکبار جزیره را بمباران می کردند، ضمن آنکه توپخانه و تانکهای دشمن نیز تمام نقاط جنوب جزیرهِ جنوبی را هدف قرار می دادند و دیگر جایی برای ماندن نیروها باقی نگذاشته بودند، به همین دلیل، نیروهای لشکر عاشورا به پشت خاکریزی که دیروز احداث کرده بودند، برگشتند و در آنجا، مستقر شدند؛ بنابراین، نیروهای لشکر علی بن ابی طالب(ع)، که روی سیل بند غربی مستقر بودند، سه کیلومتر از پل عقب نشستند. در واقع، دیگر کاری از دست فرماندهان دیگر ساخته نبود و آنها تنها نیروها را در پشت خاکریز سر و سامان می دادند و مرتب تماس می گرفتند که لشکر ثارالله را به جای لشکر عاشورا و نجف منتقل کنید؛ زیرا، نیروها و فرماندهان این دو لشکر از روز نخست عملیات با تمام وجود در حال نبرد با نیروهای دشمن بود و تا حد زیادی توان خود را از دست داده بودند. بنابراین، وضع در قسمت غربی جزیره جنوبی درست مانند وضعیت دیروز شد، اما این بار دشمن به صورت گسترده ای به جزیره وارد نشد و تنها یک سرپل محکم گرفت.
صبح یک فروند هلی کوپتر کبری و ادوات حضرت رسول(ص) به جزیره آمدند، اما ازآنجا که تانکهای دشمن در جزیره پخش نشده بودند، نتوانستند کاری انجام دهند. در این روز، بچه ها چند تانک (حدود شش تانک) را به غنیمت گرفتند که دست بچه های تیپ زرهی رمضان بود. از آنجا که پدافند ضدهوایی در جزایر وجود نداشت، حملات هوایی دشمن لحظه ای قطع نمی شد تا اینکه از ساعت 00:12 ظهر به بعد، آتش دشمن روی عقبه ما سبک تر شد، هر چند همچنان، تا ساعت 30:15، هلی کوپترهای دشمن روی خط اول با موشک و تیربار بچه ها را می زدند.
ساعت 00:18، محسن رضایی یک پیام بسیار مهم به جزیره مخابره کرد. ظاهراً، این پیام را آقای هاشمی ساعت 00:17 از سوی امام خمینی[ره] به جبهه آورده بود. به گفته آقای هاشمی رفسنجانی در این پیام، آمده بود: «سرنوشت اسلام به این جنگ وابسته است» و امشب، شما با کمک لشکر 8 نجف نشوه را به هر قیمتی است بگیرید.
با مخابرهِ این پیام در جمع فرماندهان ولوله ای برپا شد. برادر غلامپور تمام کاغذهای داخل جیبش را خالی و خود را آماده جنگیدن و .... کرد. بدین ترتیب، همه برای جنگیدن آماده شدند. طی تماسی، تمامی فرماندهان یگانهای داخل جزیره را خبر کردند تا به قرارگاه نجف بیایند. از آن طرف هم، برادر رشید و محمد باقری به جزیره آمدند و حدود ساعت 00:20، جلسه ای در همان قرارگاه برقرار شد. در آغاز جلسه، برادر محسن رضایی به رشید گفت: «به بچه ها بگویید که لشکر 25 کربلا دارد پیش شما می آید. (عقب نشینی می کند) و آنها را توجیه کنید که یک دفعه به سمت آنها تیراندازی نکنند».
این موضوع نشان داد که چرا امروز آتش دشمن روی جزایر به سنگینی دیروز نبود؛ زیرا، دشمن قوت خود را برای پاتک به مواضع لشکر 25 کربلا گذاشته و آن قدر فشارش زیاد بود که فرماندهان قرارگاه نجف را وادار کرد تا به لشکر 25 کربلا دستور عقب نشینی دهند.
سپس، برادر رشید این طور جلسه را آغاز کرد: < خواهش من از برادران این است که این جلسه را مانند جلسات همیشه معمولی تصور نکنید، بلکه شاید اضطراری ترین شرایطی که طی این چهار سال با آن روبه رو شده ایم، همین لحظه هاست و این جلسه هم به دلیل همین است. همهِ ما صبح به گریه افتادیم. گزارشی از وضعیت به گوش امام رسید در این عملیات، اگر اوضاع همین طوری پیش برود، بی گمان، اسلام شکست می خورد، جمهوری اسلامی در معرض شکست است، در این چهار سال، ما هر آنچه از دستمان برآمده است، انجام داده ایم و همه برادران خالصانه جنگیده اند [...].
ما چاره ای نداشتیم که این عملیات را آغاز کنیم. کجا برویم؟ از بالای مرز تا پایین آن هرجا امکان آن هست که با دشمن بجنگیم، جنگیده ایم. هرچند در این مدت، دشمن فرصت پیدا کرده و تا دندان مسلح شده است و با ما می جنگد، اما آن هم توان و روحیه ای دارد، هنگامی که ما ادامه دهیم، او هم خسته می شود و خداوند هم نصرتش را نازل می کند و ما پیروز می شویم، ان اشاء الله. شما که در جزایرید، نمی دانید در دنیا چه محشری به پا شده است. اگر در این عملیات موفق نشویم، قطعاً، در جنگ شکست خورده ایم. این عملیات را مانند سلسله عملیاتهای والفجر ندانید. زمانی که دشمن بر ما هجوم آورد و به یگانهای عمل کننده فشار آورد، آقای هاشمی از قول امام از تهران دستور اکید آورد که هر چه توان دارید، بیرون بریزید و بجنگید و حسین وار هم بجنگید؛ اگر در جزایر نجنگیم، از بین رفته ایم و اگر دشمن حمله کند، هلی کوپترهای ما از بین می روند و قطعاً با آتشی که هواپیماهای دشمن اجرا کرده اند از فردا یا پس فردا هلی کوپترها دیگر ما را ترابری نخواهند کرد و شما تصور نکنید که در این جزیره خواهید ماند و هلی کوپتر و قایق شما را تدارک می کنند، نجات ما در ادامه جنگ از این جزایر است.
اگر ما این جزایر را تخلیه کنیم، حیثیت جمهوری اسلامی بر باد می رود. همت به خرج دهید، هر چه نیرو دارید، از این جزیره بیرون ببرید و به سمت نشوه حرکت کنید. مسئولان جمهوری اسلامی اجازهِ تخلیهِ جزیره یا ماندن و قتل عام شدن را به ما نمی دهند. تنها راه چاره این است که نیروهای زنده لشکرها را سازمان دهی بکنید و از این جزیره بیرون بیایید و به جلو بروید [...]. انهدام دیشب نیروهای دشمن در جزایر آن قدر ترس در دل دشمن انداخته است که دیگر قدرت داخل شدن به جزایر را ندارد. فشار شما جمهوری اسلامی را پیروز خواهد کرد. حاج همت و تیپ المهدی و ثارالله باید از طلایه عمل کنند، هر طور شده، باید خط را بشکنند. امشب، تا رده فرمانده لشکر اجازه دارند، بروند و بجنگند و همه بروید، بجنگید ما نمی پذیریم که بگویند در میدان مین گیر کرده ایم، بروید افراد را جمع کنید و به دشمن بتازید. اکنون نیز، مسئولان کشور امام، هاشمی و ... منتظرند که تا ساعتی دیگر شما درگیر شوید.
پس از این صحبتها، برادر رشید آمار نیروهای زنده و در نهایت، نیروهای کاری یگانها را گرفت که تعدادشان بسیار کم بود [...].
بعد از جلسهِ فرماندهان و مسئولان قرارگاه، مأموریت هر یک از فرماندهان به آنها گفته شد و آنها برای آماده کردن نیروهایشان و آغاز عملیات، قرارگاه را ترک کردند.
تثبیت جزایر و پایان عملیات (عملیات در شب ششم و هفتم)
مقرر شد از هر یک از دو لشکر عاشورا و نجف یک گردان تا پل شهید باکری را پاک سازی و پل را تصرف کنند و دیگر نیروهای عمل کنندهِ این دو لشکر از پل به سمت جادهِ آسفالت وارد عمل شوند. این مأموریت ساعت 00:21 به لشکرهای 31 عاشورا و 8 نجف اعلام شد، اما تا این برادران به محل نیروهای خود برسند و نیروها را سازمان دهی و توجیه کنند، مدت زمان زیادی طول کشید. به هر حال، ساعت 50:4 بامداد این گردان حرکت کرد.
با توجه به اینکه دشمن تانکهای خود را عقب کشیده و تنها یک سرپل در داخل جزیره برای خود حفظ کرده بود، این گردان خیلی شدید با دشمن درگیر نشد و به پیشروی مختصری بسنده کرد و به دلیل حضور زیاد دشمن، آتش شدید و روشن شدن هوا، بدون انجام کار مؤثری، به عقب آمدند. هرچند در شرق جزیره یک گروهان لشکر 17 علی بن ابی طالب(ع) تا سه راهی را پاک سازی کرد و گردان حبیب لشکر 27 حضرت رسول(ص) از سه راهی به سمت پل طلایه رفت، اما به دلیل نامناسب بودن وضعیت نیروهای این لشکر ساعت 30:5 تا 00:6 صبح به آنها دستور عقب نشینی داده شد.
به محض روشن شدن هوا، حمله هواپیماهای دشمن آغاز شد و ساعت 20:7 صبح، شش فروند میراژ عراقی از ارتفاع بالا جزیره جنوبی را بمباران کرد این بمبارانها در هر ساعت چند بار تکرار می شد.
چند روز پس از شروع عملیات، توپخانه ما نیز در جزیرهِ جنوبی اجرای آتش پشتیبانی را آغاز کرد و گاهی، چند گلوله شلیک می کرد که به فاصله ده تا پانزده کیلومتری سه راهی روی سیل بند شرقی جزیره جنوبی کنار قرارگاه و محل استقرار نیروها اصابت می کرد.
تثبیت موقت وضع دشمن در جزیره جنوبی
دشمن پس از آوردن یگانهای احتیاط به منطقه عملیاتی خیبر، به انجام پاتک اقدام کرد. پاتکهای دشمن نخست بدون فکر، عجولانه و برای جلوگیری از هجوم ما در همه منطقه ها صورت گرفت و به طور کلی، موفق نبود و تنها موفق شد در القرنه، نیروهای تیپ امام رضا(ع) را از پل شهر الجزیره عقب براند، اما از روز پنجم عملیات، به پاتکهای حساب شده دست زد وبا تمرکز دادن پاتکش در منطقهِ لشکر 25 کربلا، نیروهای این لشکر را به عقب نشینی وادار کرد و بدین ترتیب، نخستین موفقیت بزرگ نصیب دشمن شد. در واقع، دشمن با این عمل، تبلیغات گسترده ای برای تقویت نیروهایش به راه انداخت و سپس، در روز ششم، فشار خود را روی روطه و المزیره و منطقهِ عملیات قرارگاه حدید گذاشت. البته، بچه ها در این روز نیز تا شب مقاومت کردند. سپس، از آنجا که فاصله خط اول این نیروها با آب حدود دویست متر بود، تصمیم گرفته شد این نیروها عقب نشینی کنند؛ بنابراین، شب هفتم، به عقب آمدند. بدین ترتیب، فشار دشمن در روز پنجم روی جزایر کم بود و در روز ششم، دشمن به تثبیت موضوع محدود خود در جزایر پرداخت.
در روز ششم، از صبح تا ظهر، آتش توپخانهِ دشمن روی سیل بند شرقی و غربی جزیره به شدت ادامه یافت و هواپیماهای عراقی بر آسمان جزایر مجنون مانور دادند و آنها را بمباران می کردند. در همین حین، دشمن تانکهایش را از جزیره بیرون کشید و تنها دو سر پل قوی در داخل جزیره را حفظ کرد و برای این کار چند خاکریز مقطع زد و سیم خاردار جلوی آن کشید و میدان مینی درست کرد. همچنین، سه پرژکتور قوی روی پل شهید باکری گذاشت که نورش 20 تا 25 کیلومتر را پوشش می داد ضمن آنکه در شب، هر چند دقیقه یکبار، سراسر جزیرهِ جنوبی را چک می کردند. بدین ترتیب، دشمن دو سر پل قوی از پل شهید باکری و سه راهی را در داخل جزیره گرفت که حرکت رزمندگان به خارج از جزایر را بسیار مشکل کرد.
هر شبانه روزی که از عملیات می گذشت، مشکلات اقدام یگانهای خودی در خارج از جزایر بیشتر می شد. نیروهای تحت امر قرارگاه حدید و لشکر 25 کربلا مناطق خود را تخلیه می کردند و تنها امید ما و فشار دشمن روی جزایر قرار می گرفت. البته، منطقهِ طلایه هنوز هم فعال بود، اما مقاومت دشمن جلوی فعالیت و اقدام مثبت رزمندگان ما را گرفته بود؛ بنابراین، با توجه به اهمیت حفظ جزایر، مسئولان، برادر رشید را راهی جزیره کردند. وی قرارگاه و اسکله ای در جزیرهِ شمالی احداث کرد. ساعت 40:22 روز 9 اسفند ماه، برادر رشید تمامی فرماندهان یگانها را برای اعلام موقعیت و برنامه های فردا در مقر علی بن ابی طالب(ع) جمع کرد. وی نخست، فرماندهان را در جریان کلی عملیات گذاشت و سپس، فرماندهان در مورد وضعیت خط خود توضیح دادند:
احمد کاظمی: «ما خط بسیار ضعیفی در جنوب غربی جزیره داریم و نیروی زیادی پشت آن نیست».
مهدی باکری: «خط ما را امروز خداوند حفظ کرد، وگرنه دشمن آن را از دستمان گرفته بود. ما در خط یک خاکریز مرتب و یک خط پدافندی درست نداریم».
رشید: «فردا، دشمن جزیره را از سه طرف محاصره می کند، توپخانه اش را به روطه می آورد و از آنجا جزایر را زیر آتش توپخانه می گیرد و احتمالاً، پد هلی کوپتر ما را نیز هدف قرار می دهد. خلاصه، فشار دشمن برای تصرف جزیره زیاد می شود. از طرفی، دشمن مقر نیروهای لشکر ثارالله را بمباران شیمیایی کرده است. در نتیجه، تمامی کادر گردانهای این لشکر از بین رفته است و ما نمی توانیم این لشکر را به جای لشکر عاشورا و نجف بیاوریم؛ بنابراین، دستورات زیر برای اجرا صادر شده است: 1) این دو لشکر باید خط خود را نگه دارند، اما از آنجا که احتمالاً، دشمن پاتک می کند، یک گردان تیپ سیدالشهدا در احتیاط این دو لشکر باقی می ماند.
2) امشب، نیروهایتان را نگه دارید و تنها خط خود را مستحکم کنید تا فردا با همین نیروها مقابل پاتک عراق بایستید و پاسخ آنها را بدهید.
3) قرار است سه گردان از لشکر 17 علی بن ابی طالب(ع) به جزیره بیایند که باید ضلع غربی جزایر مجنون و پدهای غربی جزیرهِ شمالی را با این گردانها پوشش بدهند.
4) نیروهایی را که دیگر نمی توانند عملیات انجام دهند، جمع کنید و به عقب بفرستید.
5) از جزیرهِ شمالی و سیل بند غربی بیشتر مراقبت کنید تا دشمن نتواند هلی برن کند. البته، احتمال نمی دهیم که دشمن با قایق پاتک کند، اما شما مواظب باشید.
6) امشب و فردا را کاملاً آماده باشید تا در مقابل پاتک سنگین دشمن بایستید.
7) از آنجا که دشمن قصد تصرف جزایر را دارد، لشکر 17 باید یک گردانش را داخل جزیرهِ جنوبی نگه دارد تا اگر فشار دشمن زیاد بود، حملات دشمن را یک ساعت به تأخیر بیندازد تا دیگر نیروها را از جزیرهِ جنوبی تخلیه کنیم؛ بنابراین، این لشکر باید آمادگی هر نوع عملی را داشته باشد.
از ساعت 00:2 بامداد روز 10 اسفند ماه، آتش توپخانهِ دشمن روی جزیره جنوبی آغاز شد و آتش تا صبح ادامه یافت، ضمن آنکه، ساعت 30:7 صبح، نیز هواپیماهای عراقی سه بار منطقه را بمباران کردند.
شب گذشته، چهار گردان از نیروی لشکر 17 به جزیره منتقل و 1200 نفر هم از نیروهای قرارگاه حدید به جزیره شمالی وارد شدند. صبح، برادر رشید تمامی فرماندهان را برای شرکت در جلسه و تصمیم گیری خط پدافندی و عملیات امشب خواست که در این جلسه، پس از بررسی موقعیت کنونی و استعداد یگانها، تصمیمهایی گرفته شد.
پس از خالی کردن روطه از سوی قرارگاه حدید در ضلع غربی منطقه، جبههِ جدیدی باز شد که لازم بود روی سیل بندها و پدهایی که به جزیرهِ شمالی منتهی می شد، نیروی پدافند کننده مستقر و پدافند جزیره را محکم کنند. از آنجا که برای پدافند نیاز به احداث خاکریز بود، گروه مهندسی به سرپرستی برادر عندلیب به جزیره آمد که یک گروه راننده، سرویس کار و تعمیر کار با خود آورده بود و قرار شد تا تمام وسایل مهندسی در اختیار قرارگاه نجف و یگانها باشد تا در هر کجا که قرارگاه نجف ضروری دید، این دستگاهها وارد عمل شوند.
دشمن نیز از صبح از شدت آتش خود کاست و در جلوی سرپلی، که از پل شهید باکری و سه راهی گرفته بود، به ایجاد میدان مین و سیم خاردار مشغول شد و خاکریزهای مقطع احداث کرد. همچنین، برای مستحکم کردن سه راهی و پل شهید باکری و جلوگیری از نفوذ ما چند قبضه چهار لول روی پل و سه راهی گذاشت.
پس از جلسهِ فرماندهان، برادران عزیز جعفری و غلامپور پیش برادر باکری در خط اول رفتند تا مسئله احداث خاکریز را حل کنند. سرانجام، بدین نتیجه رسیدند که از روی جادهِ وسط جزیرهِ جنوبی 1500 متر تا 1700 متر بعد از پیچ جاده به سمت پل شهید باکری یک خاکریز به صورت مستقیم و با گرای 270 درجه احداث شود و نیروها در پشت آن استقرار یابند. این مأموریت به مهدی باکری واگذار و به او گفته شد که کار اصلی شما زدن همین خاکریز باشد. از ظهر تا شب، مسئلهِ مهمی رخ نداد و آتش دشمن همچنان، کم حجم بود و هواپیماهای دشمن کمتر مزاحم رزمندگان می شدند.
طرح پدافندی جزایر مجنون
سرانجام، پس از هفت شبانه روز جنگ سنگین، (جنگ کلاش با توپ و تانک)، مقامات مسئول تصمیم گرفتند، به تصرف جزایر بسنده و آنها را به هر قیمت ممکن حفظ کنند. البته، برای آخرین بار قدرت عظیمی متشکل از چهار یگان را مأمور شکستن خط طلایه و رسیدن به پل طلایه کردند؛ اقدامی که به نتیجه نرسید و در نهایت، عملیات خیبر، در منطقهِ عملیاتی 4 قرارگاه نصر، حدید، بدر و حنین به حفظ جزایر مجنون ختم شد. یگانها در پدافند جزایر با دو مسئلهِ مهم روبه رو شدند. یکی آتش شدید دشمن و دیگری فشار و پاتک آن بود. اگر امکان داشت آتش دشمن را تحمل و بی اثر کرد، پاتک او مؤثر واقع نمی شد. برای خنثی کردن آتش دشمن باید سنگرهای محکمی ساخته می شد، بدین منظور باید یگانها تا حد ممکن با قایق، تراورس و پلیت و گونی بیاورند تا نیروها برای خودشان سنگر محکم بسازند. از طرف دیگر، برای جلوگیری از پاتک و پیشرفت دشمن طرح درست کردن میدان مین جلوی خاکریز خودی پیشنهاد گردید که قرار شد، عملی شود.
نتایج عملیات خیبر در حوزه قرارگاه بدر
همان طور که در طرح مانور گفته شد، عملیات باید در دو مرحله، نخست تا سه راه نشوه و سپس، تا خط وحدت، یعنی پل ذریجی انجام می گرفت، اما طی عملیات، به مرحلهِ نخست نیز دست نیافتیم و پنج تا شش روز تلاش برای خروج از جزایر و تصرف اهداف بعدی بی فایده بود، طوری که در نهایت، مجبور شدیم تنها خود جزایر را نگه داریم.
جدول آمار تلفات عراق در عملیات خیبر
وسایل انهدامی تانک و نفربر 150 دستگاه
خودرو 200 دستگاه
غنایم تانک 10 دستگاه
کمپرسی 60 دستگاه
لودر و بلدوزر بیش از 6 دستگاه
ضعف پشتیبانی و تدارک نیروهای ما مهم ترین عامل عدم دست یابی به تمام اهداف عملیات بود. البته، در زمانهای تعیین شده این امکان فراهم نشد و نیرو و مهمات لازم به جزایر انتقال نیافت. برای نمونه، اگر در شب نخست، شش گردان تعیین شده ترابری می شدند، قطعاً، سرنوشت عملیات غیر از این بود. دور بودن مسافت عقبهِ یگانها و داشتن عقبهِ آبی طولانی مشکل بعدی بود که ما را از آتش پشتیبانی توپخانه و تانک بی بهره کرد. در این مورد، فرمانده قرارگاه بدر این طور می گوید: «در جزایر، از آتش بسیار کمی برخوردار بودیم؛ چرا که برد توپخانه ما به آنها نمی رسید و ما تنها با آتش محدود و سبک خمپاره پشتیبانی می شدیم. در مقابل، عراق تمامی توپخانه خودش را بسیج کرده و جهنمی از آتش پدید آورده بود. برای نمونه، بیش از دویست قبضهِ آن مرتب در محدودهِ جزیره جنوبی روی مواضع ما اجرای آتش می کرد و اگر لطف و عنایت خداوند نبود و اگر نمی خواست که جهنم آتش توپخانه را برای ما گلستان بکند، شاید حفظ جزایر به آن شکل مقدور نبود. همچنین، موقعیت جغرافیای منطقه عملیاتی به گونه ای بود که دست کم، در روزهای نخست، نمی توانستیم توپ را منتقل کنیم و تعداد توپهای دور برد هم که ما را از منطقه خودی پشتیبانی می کردند، خیلی کم بود و با محدودیت اجرای آتش می کردند. بدین ترتیب، ما در روزهای نخست، از حداقل آتش توپخانه پشتیبانی شدیم. در یک جمع بندی کلی می توان گفت در این عملیات، در حوزهِ قرارگاه بدر نیمهِ غربی جزیرهِ شمالی و جنوبی آزاد شد. هرچند در مورد وسایل انهدامی و اغتنامی خودی نمی توان آمار دقیقی داد، اما حدود بیست دستگاه از ماشینهای لشکر عاشورا و نجف منهدم شدند».
تلفات دشمن در عملیات خیبر
در این عملیات، 1140 نفر از نیروهای دشمن اسیر شدند که از این تعداد، 35 نفر افسر، 130 نفر درجه دار و 873 نفر سرباز و نیروی جیش الشعبی بودند. در بین اسیران عراقی، 102 نفر نیز از کشورهای مصر، سودان، مراکش، سومالی و ... حضور داشتند.
به طور کلی، می توان گفت بیشتر غنایم و اسیران در جزایر به دست آمد و میزان انهدامی دشمن در جزایر حدود شصت دستگاه تانک بود.
آمار و تلفات یگانهای دشمن که در جزیره یا در پاتکهای آن شرکت کرده بودند به شرح زیر است: تیپ 30 زرهی از لشکر 6 40درصد
تیپ 16 زرهی از لشکر 6 60درصد
تیپ 56 زرهی از لشکر 19 80درصد
تیپ 56 پیاده از لشکر 19 40درصد
تیپ 5 گارد مرزی 19 80درصد
تیپ جنبش الشعبی 100درصد
روحیهِ نیروهای خودی پیش از عملیات و در جریان روز نخست، بسیار عالی بود، اما پس از از دست دادن چهار گردان، روحیهِ مهدی باکری و احمد کاظمی تضعیف شد، طوری که در هدایت عملیات آنها تأثیر گذاشته بود. از طرف دیگر، چند شبانه روز جنگ (تک و پاتک) پی در پی و بی خوابی تا حدودی قدرت فرماندهی را از آنها گرفته بود، اما روحیهِ دیگر فرماندهان همواره خوب بود.
روحیه دشمن، در روزهای نخست عملیات متزلزل شده بود، اما ضعفهای کار ما، باعث شد که دشمن سریع خود را پیدا کند و با وارد کردن نیروهای احتیاط تا حدی روی ما فشار آورد . اگر ما می توانستیم پشتیبانی کنیم و نیروهای کمکی به آنها برسانیم، شاید با قوت می شود گفت که دشمن موفق نمی شد نیروهای ما را از برخی مناطق عقب بزند. هنگامی که دشمن ما را در یکی از محورها عقب زد، باعث شد تا از نظر روحیه وضعش فرق کند و در جزایر فشار سنگینی روی ما وارد آید که الحمدلله، بی نتیجه ماند.
پاسداشت سی و سومین سالگرد عملیات خیبر/33
انتهای پیام/فارس
چهارشنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۵ ساعت ۱۱:۲۶
کد مطلب: 437247
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *