۰

آنچه «او» روی دیوار خانه ما نوشت/یادگاری‌های همسایه

شاید هیچ‌ وقت یادبودهایی که سرباز عراقی در شهرهای آزاد شده از خود به‌ جا گذاشته، نظرمان را جلب نکند، اما آنچه او روی دیوار خانه ما می نویسد آنقدر مهم هست که ما را درباره هدف یا انگیزه‌ نوشتن آن به فکر وا دارد.
آنچه «او» روی دیوار خانه ما نوشت/یادگاری‌های همسایه
به گزارش سرویس شهدا  تفتان ما،سمانه قاسمی: شاید هیچ‌ وقت بازمانده‌ها یا به‌ قولی یادبودهایی که سرباز عراقی در شهرهای آزاد شده از خود به‌ جا گذاشته، نظرمان را جلب نکند، اما آنچه او روی دیوار خانه ما می نویسد آنقدر مهم هست که ما را درباره هدف یا انگیزه‌ نوشتن آن به فکر وا دارد. «یادگاری‌های همسایه»؛ دیوارنوشته‌های سربازان عراقی در خرمشهر، کتاب پر رمز و رازی بود که ما را به انتشارات «تیس» کشاند. «جاسم غضبانپور» مدیر انتشارات تیس و صاحب اثر «یادگاری‌های همسایه»، عکاسی است که دیوار نوشته‌های سربازان عراقی را در دوران جنگ یک به یک ثبت کرد و پس از سال‌ها از نوشته‌ شدن‌شان روی دیوارهای خرمشهر، از ما می‌خواهد نگاه دقیق‌تری به آن بیندازیم. بنابراین نشستیم تا دقایقی با ایشان راجع به مجموعه عکس‌های «یادگاری‌های همسایه»؛ دیوارنوشته های سربازان عراقی در خرمشهر گفتگو کنیم.
*فارس: ابتدا از کتاب «یادگاری‌های همسایه» و ایده عکاسی از دیوارنوشته‌های جنگ در خرمشهر شروع کنیم تا پس از آن به صحبت در مورد محتوای کتاب بپردازیم.
*غضبانپور: داستان دیوار نوشته‌ها را درست بعد از عملیات بیت المقدس شروع کردیم؛ نه این که بی‌هدف و بی‌برنامه باشد؛ سیستم کاری که انجام دادیم بر اساس یک نظم و انضباط و کاملا حساب شده بود.
 اولین باری است که پس از این همه مدت، در مورد این کتاب صحبت می‌کنم؛ در نتیجه دلم می خواهد فیلمی از این گفتگو داشته باشم. (دوربین را روی سه پایه کوچکی قرار می دهد و لنز دوربین را درست رو به سمت صندلی اش تنظیم می کند. نظرم را در مورد تمایل حضور در کادر جویا می شود و چون با امتناع من مواجه می شود، لنز دوربین را روی صندلی خود تنظیم می کند و به این ترتیب مصاحبه رسما آغاز می شود.)
شاید چند دلیل سبب شد من به این ایده برسم. یکی این که من قبل از شروع جنگ عکاسی می کردم و عکاس بودم. پس به طبع جنگ باعث شد من عکاسی جنگ هم انجام دهم. نه این که جنگ مرا عکاس کند.
*فارس: یعنی حرفه‌ای وارد عکاسی جنگ شدید.
*غضبانپور: تقریبا. یعنی در حد و اندازه سن و امکانات شهرستان – خرمشهر -  وارد عکاسی جنگ شدم. قبل از انقلاب هم عکاسی مستند اجتماعی انجام می‌دادم. که عکاسی از وقایع انقلاب بخشی از عکاسی مستند اجتماعی بود. بالطبع وقتی انقلاب شد عکاسی دوران انقلاب خرمشهر را انجام دادم و بعد از آن هم عکاسی دوران جنگ.
*فارس: ایده عکاسی از دیوار نوشته‌های عراقی چطور به ذهنتان رسید؟
*غضبانپور: چون خرمشهری بودم و زبان عربی، زبان مادری‌ام بود، این زبان را مثل تمام خرمشهری‌های دیگر خوب بلد بودم. یک مساله‌ای را خوب درک کرده بودم که ساده از آنچه می بینم رد نشوم. وقتی عملیات بیت المقدس به پایان رسید و عملا خرمشهر آزاد شد، اولین چیزی که من و شهید بهروز مرادی به دنبالش رفتیم، عکس گرفتن یا دیدن آن شعارهایی بود که عراقی‌ها روی دیوارهای خرمشهر نوشته بودند. آن‌ها خیلی بزرگ روی دیوارهای خرمشهر(خانه ای در نزدیکی پادگان دژ) شعاری نوشته بودند که با دوربین از محله «کوت شیخ» قابل دیدن بود: «جئنا لنبقی»:«آمده ایم که بمانیم.» این جئنا لنبقی در حقیقت جرقه‌ای بود برای ثبت و ضبط بقیه دیوار نوشته‌ها.
تحقیقا بعد از باز پس‌گیری خرمشهر از عراقی‌ها، وقتی شروع به حرکت در شهر کردیم، دیدیم یک شعار و دو شعار نیست و همین طور شروع کردم به عکاسی کردن از آن‌ها. حتی بعضی از شعارها به فاصله 6 یا 7ماه، دو تا سه بار عکاسی شده؛ با نگاتیو رنگی، سیاه و سفید و اسلاید؛ مثلا یک ماه در منطقه عکاسی می‌کردیم، سپس فیلم‌های رنگی و اسلایدها را باید به شهرهای  بیرون از منطقه جنگی می‌آوردیم و ظاهر می‌کردیم. و اگر می‌دیدیم خراب شده یا کیفیتش خوب نیست می‌رفتیم و دوباره عکاسی می‌کردیم. خیلی از دیوارنوشته‌هایی که قابل جابجا کردن بود، جمع کردیم و بردیم داخل ساختمانی در نزدیکی مسجد جامع که قرار بود در آن موزه دفاع مقدس خرمشهر را راه‌اندازی کنیم؛ از جمله تابلوهایی که شعارهای صدام را رویش نوشته بودند.
اتفاقی که بعد از عملیات بیت‌المقدس افتاد این بود که من و شهید بهروز مرادی تقریبا هر روز یا روزهایی که کار نداشتیم، از صبح تا شب در کوچه پس کوچه‌های خرمشهر، سنگرهای عراقی‌ و خانه به خانه‌ شهر را زیر پا می‌گذاشتیم و عکاسی می‌کردیم و وسائلی را که از عراقی‌ها به جا مانده بود، جمع می‌کردیم؛ با این دید که بعدها موزه جنگ تاسیس کنیم، پس به آنچه عراقی ها از خودشان به‌جا گذاشته بودند، نیاز داشتیم. از پاکت سیگارشان گرفته تا چوب کبریت شان و عکس های یادگاری که در خانه های خرمشهر گرفته بودند. در این کتاب چند تایی از عکسهایشان هست؛ چون بهترین مدرک تجاوز آنها به سرزمین‌مان بود. حال آنها کنار رفته‌اند، اما نگاتیو عکس هایشان باقی است. ما آوردیم و داریم چاپ می کنیم. این ها بخش اول قضیه است. به طبع مشکلاتی برای ثبت و ضبط دیوار نوشته‌های خرمشهر داشتیم؛ مثلا برای عکاسی از دیوار خانه‌ها و سنگرها که گاه تنگ و تاریک بودند. برای ثبت خیلی از این شعارها فقط لنز نرمال داشتیم. پس لنز نرمال جواب کار ما را نمی داد؛ چون میدان دید لنز نرمال محدود است، پس نمی‌توانستیم کل آن شعار را در یک فریم ثبت کنیم. در روابط عمومی سپاه خرمشهر واحد عکاسی داشتیم که تاریک خانه هم داشت. وقتی عکاسی می‌کردم و برای ظهور به تاریک‌خانه می‌آوردم، می‌دیدم واقعا حیف است تنها نصف شعار یا دیوارنوشته را داشته باشیم، پس از هر دیوارنوشته چند فریم عکس می‌گرفتم. در تاریک خانه عکس ها را چاپ می‌کردم و به هم می‌چسباندم.
حال چرا به سراغ دیوار نوشته‌ها رفتم؟ جواب این است: چون عربی می‌دانستم و معانی دیوار نوشته‌ها را می‌فهمیدم، داستان تجزیه و تحلیل اجتماعی آن را از همان زمان برای خودم داشتم؛ آنچه بر روی دیوارها نوشته شد، به تبع هم مظلومیت و هم حقانیت ما را در جنگ نشان می دهند؛ یعنی متجاوز خودش برای ما مدرک و سند امضاء کرده و به جا گذاشته بود.
عکاسی‌های‌ اولیه ساده بود، اما بعدها عناصری از زندگی، از خانه ها و شاخصه هایی از شهر را در کادر عکس‌هایم گنجاندم تا تنها عکسی از یک دیوار نوشته نباشد و بعدها نگویند آنها جعلی هستند. تا نشان دهم این شعار در خانه یا در شهر نوشته شده است. این مورد دوم بود.
مورد سوم این است که سعی کردم شعارهایی را پیدا کنم که عراقی‌ها آنها را امضاء کرده و تاریخ زده باشند؛ مثلا سرباز عراقی روی دیواری نوشته: سرباز از شهر دیاله، محله فلان و خیابان فلان و تاریخ زده و اسم واحد نظامی خودش را ثبت کرده؛ اینها مدارک مستند جنگ هستند. سال گذشته وقتی اعلام کردم من این کار را انجام داده‌ام، اولین چیزی که اتفاق افتاد این بود؛ دوستانی گفتند احتمالا خودش جملاتی را روی دیوارهای شهر نوشته و از آنها عکس گرفته است! در حالی که همه این‌ها امضاء دارد. کسی که این شعارها را روی دیوارهای شهر نوشته، نام لشکر، تیپ یا گردان خود را ذکر کرده است یا اگر از صدام نقل قول کرده، زیر آن از صدام نام برده است یا نوع خطشان، خطی نیست که ایرانی باشد. رسم‌الخط ایرانی با رسم‌الخط عربی کاملا متفاوت است، پس از آن به معانی توجه کردیم؛ یعنی وقتی فردی عرب زیان شعارها را می‌خواند، متوجه تفاوت لهجه میان دیوارنوشته‌ها می‌شود.
درست مثل ایران که هر نقطه آن دارای لهجه خاص خودش است و با نقطه دیگر فرق می کند و نوشتار یا تکیه کلامش متفاوت است. در عراق هم همینطور است. دستور زبان عرب کرد با عرب بصره متفاوت است، نوع تکیه کلام، نوشتار و دستور زبانشان با هم فرق دارد؛ اصطلاحات خاص خودشان را دارند، امکان نداشت و ندارد که من آنها را نوشته باشم. برای این که من نوعی به عنوان عکاس نمی‌توانستم تمام این لهجه‌ها را یاد بگیرم یا تقلید کنم. محتوای دیوارنوشته‌ها بهترین مدرک در اثبات متجاوز بودن عراق بود و هست. چون این همه سال گفتند ما مورد تجاوز و ظلم قرار گرفتیم، حال آنکه دیوارنوشته‌ها واقعیت را آنگونه که هست روایت می‌کنند. وقتی شما معانی شعارها را می‌خوانید کاملا به حقیقت مظلومیت مردم ایران پی می‌برید. یعنی از اولین عکس کتاب تا آخرین آن، معانی و تصاویر کاملا به هم پیوسته‌اند و داستان‌گونه به پیش می‌روند.
*فارس: چرا کتابی که تا ‌این اندازه از ارزش استنادی برخوردار است، پس از گذشت 27سال از پایان جنگ منتشر می‌شود؟
*غضبانپور: چون در وهله اول عکس‌ها از هم منفک بودند. 20 تا 25سال روی این پروژه فکر کردم که به چه شکل این کار را ارائه دهم تا به صورت یک داستان منسجم و مدون بیرون بیاید.
اولین عکس کتاب از یک روزنامه عراقی متعلق به حزب بعث گرفته شده و کاملا مستند است. تابلویی که در تصویر روزنامه می‌بینید، تابلوی شلمچه است. عراق به ما حمله کرده، وارد خاک ما شده و دارد عکس امامی که روی تابلوی «به ایران خوش آمدید» چسبانده شده را پاره می‌کند و تابلو را از بین می‌برد. کتاب با این عکس شروع می‌شود. وقتی کتاب را ورق می‌زنید و جلو می‌روید،  به دیوارنوشته‌ای می‌رسید که می‌گوید:«جئنا محررین و لیس غاصبین لاسترجاع اراضیننا»؛ آمده ایم که سرزمین‌هایمان را بازگردانیم، پس ما حمله نکردیم. به عکس بعدی که می‌رسید متوجه می‌شوید کشوری به ما هجوم آورده است. عکس بعدی باز هم تصویری از روزنامه‌ای عراقی است که می گوید:« عراق نقشه منطقه را عوض خواهد کرد.» یعنی تصمیم دارد خاک ما را به سرزمین خودش اضافه کند.
حدود 4 سال این عکس‌ها را روی همین میز ‌چیدم. هر روز عکس‌ها را  می‌دیدم و به آن فکر می‌کردم تا بدانم چگونه این داستان را روایت کنم تا از قالب تعدادی عکس‌های تک فریم و منفک خارج و تبدیل به یک روایت یا داستان شوند.
دیوارنوشته‌هایی که از آن‌ها عکاسی کردم، در عکس‌هایی که عراقی‌ها از خودشان گرفته بودند به چشم می‌خورد. این عکس‌ها نشان می‌دهد که آن‌ها در خرمشهر بوده‌اند؛ آن‌هم به عنوان متجاوز! ما عکس تجاوز عراقی‌ها را به‌دست آوردیم؛ عکس‌هایی یادگاری که در خانه‌های خرمشهر گرفته‌اند و آن شعارها هم روی دیوار هست. پس بیشتر دنبال این دست از عکس‌ها گشتم و تعدادی را هم پیدا کردم. با آوردن عکس عراقی‌ها در این مجموعه خواستم بگویم نویسنده این شعارها چه کسانی بودند.
 دیوارنوشته‌ای هست که می‌گوید:« می‌کشیم تا دشمن به حقوق ما اعتراف کند.» کدام حقوق؟! یا عکسی که یک عراقی وابسته به حزب بعث در خانه‌ای در خرمشهر گرفته، درحالی که در سنگر نشسته و در حال تیراندازی است. همین‌طور سیر روایت‌گونه تصاویر را ادامه می‌دهم و حتی گاهی نمای کلی شهر را همراه با دیوارنوشته‌ها به تصویر می‌کشم؛ مثل عکس‌هایی از گمرک و راه‌آهن و... می‌توانستم تنها از دیوارنوشته عکس بگیرم، ولی کل فضا را در قاب عکسم جا دادم.
*فارس: یعنی با این کار سندیت کار را بالا بردید.
*غضبانپور: کاملا. در واقع سعی کردم چیزی را حذف نکنم؛ حتی دیوارنوشته‌هایی که عراقی‌ها در آن به ما و به رهبری توهین کردند؛ چون از نظر من این‌ها سند هستند. عکس آخر مجموعه هم در همان نقطه عکس اول کتاب  (شلمچه) گرفته شده؛ تصویری از تابوت کشته‌های عراقی در حال بازگشت به کشورشان. شعار جئنا لنبقی که به شما در ابتدای صحبتمان گفتم این است.
*فارس: چقدر این شعار را بزرگ نوشته اند! آیا هنوز این ساختمان و شعار نوشته شده روی آن هست؟
*غضبانپور: این یک ساختمان مسکونی درست روبه‌روی گلزار شهداست که هنوز ساختمان وجود دارد ولی شعار را پاک کردند. تقریبا آثار جنگ همه از بین رفته، حتی شعارهای نوشته شده روی در و دیوارها.
*فارس: چرا؟!
*غضبانپور: این را دیگر باید از مسئولین بپرسید. الان وارد خرمشهر شوید هیچ چیز دیگری از جنگ وجود ندارد که حس کنید ما در آن دوران مورد تجاوز قرار گرفتیم.
آنجا در شلمچه عکس امام را پاره کردند و تابلو را تغییر دادند و در خرمشهر گفته بودند آمده ایم تا بمانیم، ولی در عکس پایانی مجموعه درست همان جایی که تابلوی به ایران خوش آمدید وجود داشت تابوت آنها درحال خروج از خاک ایران است. مخاطب با عکس استرداد کشته‌های آنها، با صحنه بیرون کردن آنها از خاکمان مواجه می شود؛ یعنی مجموعه را با عکسی از مرز شلمچه شروع کردیم و با عکس شلمچه به پایان بردیم. منتها آنجا وارد خاک ما می‌شدند، ولی در پایان دارند برمیگردند و ما کشته های آنها را پس می‌دهیم. در این عکس دیگر شعاری وجود ندارد. دیوار نوشته ای نمی‌بینیم، اما همان‌هایی که روزی رجز می‌خواندند، دارند برمی‌گردند. آنچه در این داستان اتفاق می افتد تجزیه و تحلیل اجتماعی جنگ از زبان متجاوزین است. ما بدون اینکه حنجره پاره کنیم با چاپ این مجموعه می‌گوئیم مدارکی وجود دارد که نشان می‌دهد عراقی‌ها تجاوز کردند و باعث ویرانی شدند.
انتهای پیام/فارس
يکشنبه ۲۸ شهريور ۱۳۹۵ ساعت ۱۰:۵۱
کد مطلب: 434774
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *