۰

بوی فرج میاد!

امروز نه! فردا نه! پس فردا نه! بلاخره که یک روزی میایی به میدان دید ما! آن روز قرار است در پیشگاه تویی که همیشه حی و حاضر بودی، بایستیم؟!
بوی فرج میاد!
به گزارش سرویس وبلاگستان تفتان ما، نویسنده وبلاگ «یاس من زهرا» در آخرین به روز رسانی خود نوشت:
یاعلی…
حس عجیبیه! نمی دونم راستکی یا الکی. فقط میدونم بازم مثله اون روزا درد دارم، اینقد که ریز ریز اشک بریزم. اینقد ریز ریز که کسی نبینه!
دیروز آقا نامه نوشتند برای جوونای غربی، دعوتی برای تحقیقی بی واسطه! نمی دونم چرا ولی خیلی ذوق زده شده بودم. یه کمی حسودیمم شد!! با خودم می گفتم چقدر حیفه که تو یه محیطی اینقدر نفس بکشی که نفس کشیدن یادت بره و حالا تازه نفس هایی پیدا بشن که خوب عاشقی رو بلدن!
نمی دونما، نمی دونم انگار یه برزخیه! برزخی بین دو حس. هم دوست می داری همه عشق معشوق تو را به دل داشته باشند همان که شد پیاده روی اربعین و هم دوست نمی داری کسی بیش از تو عاشق معشوقت شود!
چه حرف های زیبایی. چه کسی دارد از عشق و معشوق می گوید…
بگذار بی پرده بگویم!
یا حضرت صاحب!
بامدادادن امروز اتفاقی افتاده است که هم خوشحالم کرده هم ناراحت!
بابتش تبریک گفتم. لینک زدم. خبر دادم. ذوق زده شدم. ول کردم و سربه خیابان گذاشتم و پیش تر از همه این ها گریه کردم و اشک ریختم و روضه حضرت عباس…
یاد تو افتاده بودم. انگار که یه عمری نبودی. انگار که یه عمری فقط نامت ورد زبانم بود نه یادت. تازه اگر هم یادی می بود چه فایده. هر یادی پر از خاطره است، نیست آقا؟!
خاطره من از تو چیست؟!
جز لحظه های تنهایی من و تو؟
تازه در آن هم فقط من حرف زده ام تو شنیده ای.
امروز نه! فردا نه! پس فردا نه! بلاخره که یک روزی میایی به میدان دید ما! آن روز قرار است در پیشگاه تویی که همیشه حی و حاضر بودی، بایستیم؟!
این مرا می کشد.
من آماده نیستم…
آقا…
می دانم… باز این گریه ها به جایی نمی رسد؟ باز این اشتیاق کور می شود آیا؟!
کاش میدان جهاد ما هم یک کمی ظهور داشت که اینگونه در پس پرده به مرداب تبدیل نمی شد این همه ذوق، این همه عشق، این همه حس…
همیشه هر چه خیر است از این حس دردناکی که شیره ی وجودم را می سوزاند گرفتم اما همیشه خدا آن قدر درد داشت که از آمدنش می ترسیدم و می ترسم.
حسین جان! امام مهربانم. تویی که نامت هنوزم که هنوزه اشک پاره ای است در عمق وجودم. بیا مثله همیشه به دادم برس. بیا حفظ آبرو کن مثل همیشه…
پ.ن:
تو ماهی و من ماهی این برکه کاشی
اندوه بزرگی است زمانی که نباشی
لینک دانلود
انتهای پیام/ دیار باران
سه شنبه ۱۳ بهمن ۱۳۹۴ ساعت ۱۲:۳۵
کد مطلب: 426044
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *